عکس: 93، حوالی پرتگاه.
ما خندیدیم
عاشق شدیم
خیال کردیم
ما ابر شدیم
و از فراز خشکزارهای حیات گذر کردیم
به گونه های زرد گیاه بشارت باران دادیم
باد شدیم، موج شدیم
تمامی ساکنان ساکن دریا را امید شدیم
و به منتظران شهود لذت تماشا دادیم
اما
از یاد برده بودیم
از یاد برده بودیم که ما
در انبوه خاطرات مه آلود گم شده ایم
آنجا که سرگذشت هزاران نگاه آرمیده است
ما نیست شدیم، گویی که هیچگاه
از تفاهم کلمه سخن نگفته بودیم
ما آب شدیم
غریبه شدیم
۳ نظر
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۳۰