انسان زاده شد به درد
دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ
سوگند به این شهر
شهری که گاهواره توست
سوگند به پدر و فرزندی اینچنین
براستی که انسان را در رنج آفریده ایم
آیا گمان می برد که کسی را بر او دست یافتن نیست؟
گوید: "مرا هرآنچه بود تباه کردم".
می پندارد هیچکس او را ندیده است؟
آیا دو چشمش نداده ایم؟
و زبانی و لبانی؟
و گواه نیک و بدش؟
نخواست این باریکه راه ِ سخت را بالا رود
و نمی دانی که این باریکه راه چیست
بند ها را گسستن
یا به روز گرسنگی، سیر کردن
یتیمی خویشاوند
یا بینوایی خاکنشین.
و نیز از پارسایانی درآید که یکدیگر را به شکیبایی و همدلی سفارش کرده اند؛
ایناند نیک بختان.
و آنان که به این آیات کافر شدند سیه روزانند.
و آتش به جان.
این ترجمه سوره بلد نیست، خوانش شخصی من است از ترجمه.
۹۴/۰۸/۲۵