من ِ امروز - پست موقت
مدت هاست که اینجا در خصوص اینکه اینروزها حتی یک ساعت هم وقت فکر کردن به خودم و تخیل کردن ندارم، میخوانید، بعضی از دوستان به طرق مختلف در مورد این نبودن های من اظهار نظر کرده اند، کسانی این مسئله را بهانه نخواندن و معاشرت نکردن دانسته اند، کسانی پا را فراتر گذاشته و از حوادثی خبر داده اند، که به نظرم هر دو جنس این رفتارها ناشی از خودخواهی دوستان و بی اعتمادی شان نسبت به توضیحات من است و بعضی از پیام ها واقعا ناراحتم میکند. از انجا که این وبلاگ را دوستان غیر بیانی ام هم می خوانند یک توضیح مختصر عرض میکنم.
سالهای منتهی به انتخابات برای اهالی سیاست و سیاست خوان ها مثل روزهای آخر اسفند پر از عجله و رفت و آمد است و البته تشویش که ناشی از قواعد خاص بازی در این فضاست که توضیح بیشتر نیاز نیست. کنش دانشجویی هم در وضعی که باید تمام انرژی ات را صرف سر و کله زدن با ساختار معیوب اداری و با مغز آکبند عده ای که چشمشان به یک صفحه کتاب هم نخورده، کنی دیگر نه جانی برایت باقی می ماند نه فکر آزادی.
نمونه اش امروز از صبح تا ساعت 3 با طفلان ارزشی دانشکده که نسبت به یادگیر مقاومت سنگینی دارند سر و کله زدم و بعد هم از این سر تهران رفتم سر دیگر شهر که با عزیزی رایزنی کنیم برای حضور در انتخابات خبرگان و بعد از 2 ساعت بحث، دست از پا درازتر محترامانه بیرونمان کرد.
دو پروژه علمی هم که مدت ها بود پیگیرش بودم، به خاطر نبود حمایت نیمه کاره مانده، دلم را خوش کرده بودم خروجی اش تا آذر بدست می آید و قدری ذهنم آرام میشود.
به شدت خسته ام و هیچ راه گریزی هم نیست که قدری فکرم را بند کنم به چیز دیگری غیر از سیاست، حتی شب ها خواب درس و بحث می بینم، بر من ببخشایید و بپذیرید هر کسی ابتدا به ساکن باید برای خودش و اولویت های خودش زندگی کند و امروز در وضعی نیستم که مثل قبل رفاقت کنیم و ساعت ها وقت برای حرف زدن باشد :)
یا حق