باریکه راه شهود

باریکه راه شهود

ما
در انبوه خاطرات مه آلود
گم شده ایم
آنجا
که سرگذشت هزاران نگاه
آرمیده است.

_______________________________________

- متعلقات دیگران را قطعا با نامشان منتشر میکنم پس محتوای بی نام را بخوانید: بچه های خودش.
- اگر قابل دانستید و خوشتان آمد، حق انتشار بی نام و نشان هم دارید.
- چندان علاقه ای به شرحال نوشتن ندارم بنابراین مطالب عموما مخاطب ندارند و تخیلی هستند.
- توضیح نام وبلاگ و نام مستعارم را هم در قسمت "درباره من" بخوانید.

طبقه بندی موضوعی

آنتاگونیسم

سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ

ما را چگونه یارای زیستن میان نبرد اشتیاق و عقل باشد وقتی انسان زاده شد به شوق؟ عقل را اِستادن نتواند در این بوم آشفته. آدمی را چه جای بالیدن است، اگر این حقیقت اصیل و مسلط بر تارَک هستی را در نیافته باشد؟ 

و اما آنچه رخ داده این است: میل به حیات ژرف ترین و عالی ترین غریزه هر هستنده، در پیشگاه ِ آرمان آفرین و بنیان کَن و واژگونگر ِ "عشق" بی مایه کاهی بیش نیست، و تنه کدامین سرو را جز این می تواند رُست؟ 


از پرده برون آ ... ای شور جاری در شریان های افروخته حیات.

_________________
+دلم خواست دوباره بفرستمش.
+جریان رو به رشد وبلاگم از اینجا مشهوده که دیگه کسی نمیپرسه داستانت واقعی بود یا نه، زمان شرح واقعیات رسیده انگار، البته اگه تا به حال لابلای داستان ها ننوشته شده باشن
۹۴/۱۰/۰۸
محمد StigMatiZed

نظرات  (۶)

۰۸ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۴ آریانا م.ف
اینو من نخونده بودم قبلا انگار برام تازگی داشت. به عشق ایمان دارم هنوز. البته به این معنیه عمیقی که در پس معناش نهفته. چون عاشقی کار نفس کشیدنه منه. 
+ شایدم این جریان رو به رشد به این مسئله ی واقعیات مرتبط نباشه. لافکادیو تو یکی از پستاش گفته بود ما بلاگرا ادمایی بودیم که شبها داستان های نبردمان با تاریکی را بلاگ میکردیم(البته قشنگ تر گفته). شاید واسه این اینجا  یا وبلاگ لافکادیو یا خیلی جاهای دیگه... اینقدر خوبه که کسایی که میخوننشون شاید خودشون قلم فوق العاده ای نداشته باشن... اما نوشته هاتونو با عمق درک میکنن... نوشته هاتونو زندگی کردن...
پاسخ:
حرف درستی زده، ولی من خودم رو بلاگر نمی دونم، نه اینکه بد باشه بلاگر بودن، ولی یک سری آدابی داره که من توش نمی گنجم، اما در کل گاهی پیش میاد که منم برای رها شدن اینجا بنویسم
۰۸ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۳ محمد فائزی فرد
تعبیر نازی بود. یا بهتر بگم دلیل قشنگی بود.
ممنون
پاسخ:
ممنونم ^_^
:)
پاسخ:
^_^
۱۰ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۷ ابوالفضل ...
عشق از جنس شهوده، شهودی که متصل به عقل کامله. پس این منطق های ناقص رو چه به عشق...
پاسخ:
همفکریم پس
اخ اخ! انقدر حرصم میگیره میگی زمان شرح واقعیت!!
برو برادر من .. برو. ..
من یکی که گولتو نمیخورم!
...
در ضمن .. متن عالی بود
فقط پاراگراف دوم که میگه انچه رخ داده این است .. فکر کنم اضافیه . در واقع توضیح اضافاته که کامل در پاراگراف اول گفته شده . انگار کلمات قشنگی در ذهنتون بوده که میخواستین جتما در متن باشه ولی خب اضافیه به نظرم! چون متن خیلی کلمات سنگین داره و از پیچ و تاب دادن زیادی باید بپرهیزین که یکم لااقل روون شه!! 
...
از پرده برون آ 👌👌
پاسخ:
صدیقه خانم حالا قرار نشد تو جمع منو خراب کنیدا، ممنون که خوندید ، نه خیر همه چیش سر جاشه :))))
جدی ما را چگونه یارای زیستن باشد در این تضاد...

به خیر شویم آرزوی ماست.
پاسخ:
آمین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">