باریکه راه شهود

باریکه راه شهود

ما
در انبوه خاطرات مه آلود
گم شده ایم
آنجا
که سرگذشت هزاران نگاه
آرمیده است.

_______________________________________

- متعلقات دیگران را قطعا با نامشان منتشر میکنم پس محتوای بی نام را بخوانید: بچه های خودش.
- اگر قابل دانستید و خوشتان آمد، حق انتشار بی نام و نشان هم دارید.
- چندان علاقه ای به شرحال نوشتن ندارم بنابراین مطالب عموما مخاطب ندارند و تخیلی هستند.
- توضیح نام وبلاگ و نام مستعارم را هم در قسمت "درباره من" بخوانید.

طبقه بندی موضوعی

توریست نباشیم

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۷ ق.ظ

لطفا توریست نباشیم
.

توریست ها (گردشگران، جهانگردان) جماعت جالبی هستند، از آن سر دنیا از یک فرهنگ دیگر با ایده آل ها و الگوهای اخلاقی و غیر اخلاقی دیگر شال کلاه می کنند و می روند یک سر دیگر دنیا که از دور برایشان جالب توجه بوده تا حظ معنوی و بدنی ببرند، خلاصه برای تفریح، خوشگذرانی، دیدن جذابیت های سرزمین جدید و حتی برای کشف، بعد هم که حسابی بهشان خوش گذشت و عکس های یادگاری شان را که گرفتند، می روند و پشت سرشان را هم ..... شاید گاهی یک نگاهی کنند، اما نه به کیفیت روزهای اولی که با محل آشنا نبودند و با هیجان به دنبال کشف چیزهای جدید بودند، البته این ماجرا در یک جا و سرزمین دیگر ادامه پیدا میکند.

گونه دیگری از توریست وجود دارد که داستانش قدری متفاوت است، و این روزها میان طبقه متوسط به وفور دیده میشود، خاصه اهالی هنر و قلم (و کلا این قیود دهن پرکن). کسانی هستند (شک دارم بشود گفت آدم) که محل جذاب گردشگری شان، زندگی آدم هاست. یعنی شال و کلاه میکنند و با هیجان به قصد بدست آوردن تجربیات جدید می زنند به زندگی مردم، دامنه هم ندارد، مجرد به مجرد، مجرد به متاهل، متاهل به مجرد، متاهل به متاهل خلاصه مدیونید که فکر کنید وضع تاهل خودشان و قربانی مهم باشد، یک مدتی می گردند و خوش می گذرد، بخت یارتان باشد آنقدری جذاب باشید که صنار سه شاهی هم گیر خودتان بیاید و الا وقتش که رسید پندرای خواب بوده باشی و حالا بیدار شدی، یا گرفتار سراب شدی، تا دست می اندازی می بینی ای دل غافل جا تر است و با عرض پوزش اَنش هم برای شما نمانده، خاصیت سراب دقیقا همین است، تشنه ای، آب می بینی، هرچه میروی هنوز کویر است و کویر است و کویر. توریست ها اما پررو تر از این حرف ها هستند که شما می پندارید، توریست های زندگی مردم، ورد زبانشان است که آنلی گاد کن جاج می Only God Can Judge Me، و اصلا دقت نمی کنند که آنلی ساچ کریچر لایک یو کن روین سام وانز لایف Only Such Creature Like You Can Ruin Someone's Life، همیشه یک خدایی هم در آسمان هست که قواعد اخلاقی برای این عزیزان نازل کند، و شما همیشه یا دچار بدفهمی و سوء تفاهم شده اید یا اُمل هستید که هنوز فرق بین دوستت دارم (مخصوص دوست اجتماعی فارغ از جنسیت) و عاشقتم (مخصوص آدم رویاها، که قطعا شما نیستید) را نمی فهمید و نمی دانید. چند سالی هم هست که یک نوع پروتو تایپی Prototype از این جماعت وارد بازار شده که نماز می خواند روزه هم میگیرد و خلاصه تم مذهبی داشتن اما کول و مدرن بودن شما را خیلی عنتر تر از قبل نشان می دهد، که یعنی جز سخن ازدواج با من مگو، ولی حالا رفاقتی یک کاریش میکنیم.


القصه که روزگار غریبیست نازنین و این دیگ کثافت کی سرریز شود و همه ما را در خود فرو ببرد الله اعلم، در این وانفسا دست کم می شود توریست نبود و جا دارد آخرین نوشته از مجموعه "پنج روایت پیرامون یک اتفاق" را برایتان بگذارم که وصف حال امروز است.

پنج روایت پیرامون یک اتفاق
پنجم
.
باید بی پرده سخن گفت، از حجاب کلمات برون رفت و از دالان های هزار توی کنایات خارج شد، باید فریاد زد "آدمی هیچ نیست جز باورهایی که انسانیت او را ساخته اند"، باور به انسان، اخلاق، ارزش و بندهای حیا؛ باور به خواستن، اعتماد، پایبندی؛ کسانی هستند که اندازه می زنند، همه چیز را، همه چیز، ارزش ِ شما به "اندازه" شماست و اندازه شما هویت ِ شما، افسوس انگار این قانون طبیعت است "کوتاه ترین ها در جستجوی بلندترین پوچ ها"، آنها که ماهیت شان با اعتقادات تــَــرَکدار پیوند دارد این باور را در شما زنده نگه می دارند که زمانه، زمانه اعتقادات تــَــرَکدار است و بی خبرند که هر قدر هم که لعاب ظاهر افزون کنی و بندشان بزنی گــُســَـل های حادثه را، در آخر از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ باید دقیق بود، خوب نگاه کرد، نباید گذاشت که انسان هایی اینچنین باورهامان را بهم بریزند تخریب کنند
ایمان بیاوریم که دنیای ما دنیای نشان ها و نشانه هاست، ساده نگذریم

ختم کلام

  

+اینروزها حال و هوای یکی از دوستان همین حوالی را یک آدم هرزه بدجور بهم ریخته، بنا نداشتم چیزی بنویسم، این متن را هم قبلا آماده کرده بودم، گفتم از ما بهتران شاید خاطرشان با خواندن این متن مکدر شود دلم نیامد پستش کنم، اما امشب که حال رفیقمان را می پرسیدم فهمیدم غصه دارد، برای همین خرق عادت کردم و سکوت شکستم.
+ این اون سورپرایز نیست.


نظرات  (۲۴)

۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۱:۰۰ فاطیما کیان
پست تون پر از معانی خاص و خوبی بود که از خوندن این همه حقیقت لذت بردم , نقد و توریست بازی اینجا بیداد میکنه و شاید خودمون هم ندونسته انجامش بدیم و متوجهش هم نشیم و هیچ وقت هم نفهمیم چه گفتیم چی نوشتیم اما امان از وقتی که دلی شکست , دل شکسته میذاره میره ,اونم بی خبر ... 
پاسخ:
کاش فقط به چهارتا کلمه و کامنت محدود بود، مورد شخصا می شناسم هردو از نویسنده های معروف ولی امان از بعضی ادما. اخر سر مونده خانمی با دوتا بچه و یک زندگی و جوانی نابود شده
ممنون که خوندید
تلخ های تکراری...تکرارهای تلخ...تموم شه زودتر...
پاسخ:
یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه، فکر کنم دیالوگ "اینجا بدون من"
این دیالوگ رو تو فیلم درباره ی الی شنیده بودم...فکر کنم شهاب حسینی گفته بود...
پاسخ:
یادم نیست مهم اینه که حرف جالبیه
بعد شنیدنش خیلی تو زندگیم استفاده کردم ازش...پشیمان هم نیستم...چون واقعاً یک پایان تلخ بهتره...خیلی بهتره...
پاسخ:
من گاهی جرات نمی کنم 
۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۱:۱۵ آریانا م.ف
هیچوقت دوست ندارم بخونم دوست دارم فراموش کنم. حال بدمو فراموش میکنم. هی سعی میکنم یادم بره. هی با خودم یکی بدو میکنم هی نق نق میکنم و غر میزنم تو سر خودم. کاش این پستو نمیخوندم. کاش حالم بد نمیشد. 
دکتر شریعتی میگه:وقتی که پستی هاو حقارت های زندگی را دیدم بر خود لرزیدم که چرا توانستم ببینم؟ چرا با او در فاصله ای ، نه چندان دور ، ایستاده باشم که زرنگی هایی در این سطح و ابتذال هایی در این حد در دسترس ادراک و احساسم باشد
حال خوشی ندارم . شاید این نوشته تلنری شد که یاد زخمایی بیفتم که خیلی وقته بسته شده بودن نه به این شیوه نه این شیوه ی توریستی که تو ازش میگی توریست ها انواعی دارن که خیلی دردناک تر از اینایین که گفته شد. کاش زنده نبودم و نمیدیدم. و حس نمیکردم خیلی چزارو تویه زندگیه گذشتم.
سپاس از قلمت

پاسخ:
نمی خواستم ناراحت بشی :( 
۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۸:۵۶ مـــیـــمـــ ...
:/ این آدم های هرزه چرا نسلشون منقرض نمیشه؟
پاسخ:
چون میکروب ها نسلشون منقرض نمیشه، یا مثلا سوسک ها
توریست!
شاید این بهترین تعبیری بود که به کار بردین...

اینها(خواستم بنویسم این آدمها ،یا این انسانها(!)ولی ترجیح دادم بنویسم همون، این ها)حقیرتر و پست تر ازین حرفا هستن که بشه روشون اسمی گذاشت...شاید...
پاسخ:
ممنونم 

بدون شک
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۲۷ مـــیـــمـــ ...
مزاحم ِ کی شدن حالا؟
پاسخ:
از اون همه متن شما الان فقط برات سواله که مزاحم کی شدن؟ یه دوست خوب.
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۴۲ مـــیـــمـــ ...
خب سواله پیش میاد
:/
پاسخ:
خب شاید خوشش نیاد کسی بدونه
۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۰ مـــیـــمـــ ...
:) سوپرایز چیه؟کی سوپرایز میشیم؟
پاسخ:
دیر و زود داره و سوخت و سوز نداره، اگه بگم که دیگه سورپرایز نیست
توریست قصد میکنه بره به یک دیاری سرکی بزنه . اون مملکت و دیار اگه راهش ندن . توریست میره سی خودش .


پاسخ:
راهش هم بدن باز میره سی خودش در نهایت
سکوت میکنم همین :)
پاسخ:
گرفتار این حال نشید انشالله
فازشون همینه. تم مذهبی بودن گند میزنه.
تویِ مطبوعات هم کم نیستن البته.
با دراختیار گذاشتن اطلاعات رسانه ایشون جلو میان ‌ و 
بعد نگاه نمیکنن که دلت پیش کسی هست، نیست
به منظور آشنایی بیشتر ، در سطح عمیق هزار کَلک سوار می‌کنن.

پاسخ:
شما که در جریانی، دیدم که میگم :))
خب اینجارو نباید جدی گرفت
واقعا میگم!
هر ادم ناسالمی که تو فضای واقعی نمیتونه کاری کنه
اینجا کاملا دستش بازه و ازاد
...
یه کتاب میتونم واستون از مثالهای مشابه بگم فقط!!!!!
چیز جدیدی نیست
ظاهرا قصد کهنه شدنم نداره
پاسخ:
من منظورم فقط فضای وبلاگی نبود، نمی دونم چرا یکی دیگه از دوستان هم برداشتشون این بود که من منظورم فقط فضای وبلاگیه
هوای رقیق تان را داشته باشید ..
با تمام نامردی دلم می خواهد ادم هایی که می ایند از زندگی ادم می روند دقیقا همین بلا سرشان بیاید ..گمان کنند که عاشق شده اند بعد تنهایی را بچشند ..بعد گریستن را حس کنند ..لعنت به توریست ..
پاسخ:
سراب، باید سراب را با جان تجربه کنند، کاش به همان میزان بیرحم بودیم :)

۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۳ رفیعه رجعتی
و من هم متاسفانه گرفتار همین توریست ها شدم یک بار...
پاسخ:
مثل قارچ زیاد شدن
خوش برگشتین به نوشتن..
پاسخ:
شما خوشی میبینید؟
کاملا این حرف ها رو درک میکنم..
متاسفانه این افراد ذره ای وجدان و انسانیت ندارن و با کارهاشون حتا خدا رو هم به سخره میگیرن..
پاسخ:
چه خوب گفتید 
نگفتم خوشی میبینم..نگفتم شما خوشی که مینویسید...

خوش برگشتن یه اصطلاحه.. یعنی خوبه که برگشتین به نوشتن...
:)
پاسخ:
بله می دونم خواستم تاکید ویژه کنم رو حال متن :)
۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۰ مـــیـــمـــ ☺☺
:/این برچسب های متن فوق العاده له کننده بود
پاسخ:
همچین له کننده هستم من :))
۱۶ مهر ۹۴ ، ۰۱:۰۹ نیمه سیب سقراطی
هر چی فکر کرده کلمه ای بهتر از "حماقت" پیدا نکردم واسه این مدل اعجوبه های این پست ِ حرف حق ...
پاسخ:
حماقت؟ انفاقا خیلی هم باهوش به نظر میان
انقدری که با درک مفهوم توریست هم مشکل داریم :\

پاسخ:
متوجه نشدم
ما همچنان منتظر سورپرایزیم :/
پاسخ:
اون سورپزایز هنوز موقعش نشده ;) ولی به زودی یه کار نو می فرستم
یعنی کاش فقط توریست باشن!
توریست کنجکاوی میکنه، تماشا میکنه، نهایتا به قول شما دنبال کسب تجربه ای باشه و لذتی هم ببره!
ولی توریست قضاوت نمیکنه!
تز نمیده!
دخالت نمیکنه!
از یه جایی به بعدم رد میشه و میره!
کاش همین توریست ها صرفا توریست باشن :/
پاسخ:
نکته نقض و دقیقی بود، خیلی تشکر می کنم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">