اجرای صوتی بر شانه های خورشید - برای پدر
سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ
باور ندارم، رفته باشی
تو در الله اکبرهای اذان صبح
سبزی رنگ پریده سیب های باغ
در لقمه های نان
و تشویش شبهای زمستان
میان راه های بند آمده از کولاک
حاضری
تو را در لذت آغوش های گرم و گرفتار
در غربت تخت های سرد مسافرخانه ها
پیدا میکنم
تو انحنای تمامی قدم های شکسته ای
ای تکیه گاه اِستاده با عصا
موسای نیل های اشک
یوسف چاه های داغ و آه
تو راز نامیرای بودنی
که در چشم های سرخ مادر شناوری
و با شکستن بغض های فرو خورده
در کنج اتاق، سلام میکنی
سلام
ای خورشید غروب های نا تمام
تو در الله اکبرهای اذان صبح
سبزی رنگ پریده سیب های باغ
در لقمه های نان
و تشویش شبهای زمستان
میان راه های بند آمده از کولاک
حاضری
تو را در لذت آغوش های گرم و گرفتار
در غربت تخت های سرد مسافرخانه ها
پیدا میکنم
تو انحنای تمامی قدم های شکسته ای
ای تکیه گاه اِستاده با عصا
موسای نیل های اشک
یوسف چاه های داغ و آه
تو راز نامیرای بودنی
که در چشم های سرخ مادر شناوری
و با شکستن بغض های فرو خورده
در کنج اتاق، سلام میکنی
سلام
ای خورشید غروب های نا تمام