باریکه راه شهود

باریکه راه شهود

ما
در انبوه خاطرات مه آلود
گم شده ایم
آنجا
که سرگذشت هزاران نگاه
آرمیده است.

_______________________________________

- متعلقات دیگران را قطعا با نامشان منتشر میکنم پس محتوای بی نام را بخوانید: بچه های خودش.
- اگر قابل دانستید و خوشتان آمد، حق انتشار بی نام و نشان هم دارید.
- چندان علاقه ای به شرحال نوشتن ندارم بنابراین مطالب عموما مخاطب ندارند و تخیلی هستند.
- توضیح نام وبلاگ و نام مستعارم را هم در قسمت "درباره من" بخوانید.

طبقه بندی موضوعی

نمی خواستم به این زودی این متن خوانی را روی وبلاگ بگذارم ولی به طرز دردآوری الان زمانشه.

 


عکس: بهار 94 مقابل خانه، بر خلاف ظاهرش به متن مربوطه

 

برام مهم بود که با کیفیت خوب گوش کنید اگر مشکلی در پخش دارید از طریق بیان دانلود کنید
 
گاهی هیچ نباید گفت، فکر نباید کرد، باید اجازه داد همه چیز همچون چای درون فنجان روی میز که سرد شد و از دهان افتاد، از خاطرت بی افتد، نباید گذاشت خنیاگر ِ اندوه ِ خاطرات ِ شب های نورباران از حضور ماه تو را به نشخوار اندیشه دعوت کند، باید تمام لحظه های لرزان و مضطرب از نگاه های غریب ِ شبانه را، که کام ِکامجوی منتظر ِ دل خسته را تلخ کرد با فواره های سکوت شست و به نهرهای فراموشی سپرد تا مادر رودها قصه ات را برای پریان نو عروسی که بر تخته سنگ های دهانه رود نشسته اند و فخر مروارید های جان خویش می فروشند، افسانه وار باز گوید تا تمامی اساطیر دریاها در پیشگاه شکوه معصومیت نگاه ترک برداشته دل به زانو در آیند.
شهود دردآوریست، لمس ِ خستگی یک نـَـفـْـس ِ لطیف که گرفتار تکرار ابدی ِ رویایی ناتمام شده است.
نیاز، تلخ ترین حقیقت جاری است در لحظه هایی که برای دیدن کسی، خودت را گوشه ای زنجیر می کنی و پیچیده ترین مخلوق هستی را به میعادگاه می فرستی، اما بی خبری که رنگ های محصور در آن قاب سپید همه چیز را، همه حرفای ناگفته را در خود جای داده اند ، و این قدیمی ترین نیرنگ تاریخ است.
 
۹۴/۰۷/۰۲

نظرات  (۱۱)

۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۶ فاطیما کیان
هرچقدر بگم عالی بود کمه
مرسی از انتقال این حس های خوب :)
پاسخ:
این متن با اندوه نوشته شده، ممنون که گوش دادید
خیلی خوب بود.
پاسخ:
لطف شماست :)
متن فوق العاده آرامش بخشیه.
کلا با عکس, حس خیلی خیلی خوبی رو به آدم منتقل میکنه..
پاسخ:
خوشحالم :)
اینجاست ک باید گفت:


"شعری که تو را جان می بخشد شاعرش را یکبار کشته است! "

دوسش داشتم ولی نه غم شمارو بلکه حالی ک از این پست بر دلم نشست..


پاسخ:
آخ اخ

خدارو شکر که دوستش داشتید :)
با ذهنی آشفته و دلی مضطرب و تلاش بیحاصلم برای خوابیدن بهش گوش دادم...
چقدر خوب و قشنگ بود..حس میکنم آرامشی بهم تزریق شد...
خیلی ممنون :)
پاسخ:
خوب بخوابید
اجازه هست دو تا نظر بدیم؟
با اجازه من این نظرم رو هم میگم.
اجرای صوتی مه بانگ رو هم گوش دادم. این اجراتون خیلی بهتر و با احساس تر از مه بانگ بود..
با نظر negar .s هم بشدت موافقم..

:)
پاسخ:
خواهش میکنم لطف شماست و خیلی هم کار خوبی می کنید

این نثر هست و اون داستان، که موقع اجرا به زبان محاوره خونده شده، طبیعی هست که به لحاظ فرم شاید چندان زیبایی نداشته باشه، اما تلاش من تو هر دو اجرا این بوده که حس متن رو برسونم، امیدوارم موفق بوده باشم

دوست داشتید دو اجرای دیگه هم تو صفحه هست
۰۳ مهر ۹۴ ، ۰۰:۰۴ آریانا م.ف
سلام
نمیدونم چرا انقدر غم داشت. نمیدونم چرا انقدر غمگین شدم. حس خوبیه این غمو دوست دارم . اندوهه. انگار وسط زمستون انتظار تابستونو میکشیدم.  واقعا عالی بود. و واقعا میگم این فایلا و صدای شما بیشتر حس خوب رو انتقال میده.
قلمت  پایدار.
پاسخ:
ممنونم، دلتون خوش، حضورتون مستدام
گفته بودی با اندوه نوشته شده
لازم به گفتن نیست واقعا
متن که خودش داد میزنه، صدا هم که ...
ما که لذت بردیم بسی از شنیدنش
ولی اینکه به طرز دردآوری زمانش بوده خب..
بگذره این زمان هم زودتر
+اکثر وقتا هیچ نباید گفت و فکر نباید کرد...
پاسخ:
ممنون که گوش دادید :)
چقدر حس خوبی داشت این...واقعا عالی بود..:)
پاسخ:
ممنون، قابل دانستید بالای صفحه روی صداها کلیک کنید 
یه سؤال؟؟؟

دلیل انتخاب این صفت برای دنباله اسمتون چیه؟
اینو ک دیشب برام گذاشتید و خوندمش...

:) 
یعنی انتخابت میتونه ب دلیل‌ کاراشتباهی باشه؟؟؟
پاسخ:
عه پس اشتباهی برای شما فرستادم، چون یکی از دوستان هم پرسیده بودن

شاید هر دو توضیح، کی میدونه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">