باریکه راه شهود

باریکه راه شهود

ما
در انبوه خاطرات مه آلود
گم شده ایم
آنجا
که سرگذشت هزاران نگاه
آرمیده است.

_______________________________________

- متعلقات دیگران را قطعا با نامشان منتشر میکنم پس محتوای بی نام را بخوانید: بچه های خودش.
- اگر قابل دانستید و خوشتان آمد، حق انتشار بی نام و نشان هم دارید.
- چندان علاقه ای به شرحال نوشتن ندارم بنابراین مطالب عموما مخاطب ندارند و تخیلی هستند.
- توضیح نام وبلاگ و نام مستعارم را هم در قسمت "درباره من" بخوانید.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دست ها» ثبت شده است

در پس هر رفتنی یک هراس پنهان است
فرقی نمی کند چه کسی میرود و چه کسی می ماند
وقتی نگاه ها فرو می ریزند
دست ها فاصله می گیرند
لب ها سکوت می کنند
و همه چیز رنگ می بازد

.
من هنوز غم هایم را بخش می کنم

تا فراموش نکنم که زندگی یک کلاس بیشتر ندارد
"
حرف هایی که نباید بزنیم
"


۱۰ نظر ۱۳ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۱
محمد StigMatiZed
شنیدن اجرای صوتی این متن
 

 

دانلود اجرای صوتی این متن از بیان

عکس:ندارم، سال هاست کسی دستم به نشانه محبت نگرفته :) 

پنج روایت پیرامون یک اتفاق

.

دوم

کسی از اعجاز دست ها نگفته است، از انگشتانی که به هم می آمیزند، در هم می پیچند و این شاید مقدس ترین شکل هم آغوشیست، هنگامی که خواستن می خروشد و مهربانی و شوق زاده می شود، کسی نگفته است از دست هایی که تو را گره می زنند به ضریح ِ تــَن ِ معشوق، زنجیرت می کنند و باز نمی شوند تا حاجت نگرفته باشی، هیچکس نمی بیند این همه معجزه را وقتی دست ها زبان می شوند برای درود و اندوه می شوند هنگام وداع؛ لب ها که شرف حضور نداشته باشند دست ها پاکترین سفیران احساس اند در وادی حیا؛ و شاید بالاترین شأن رسالتشان جز الحاق آن منحنی جدا افتاده، به خروش بیدادگر اسیر در پس گوشواره های محجوب یار نباشد، که پیامبری برگزیده نشد مگر برای نزدیک ساختن دل ها.

.

نگاه کن

به دست هایی که عشق می ورزند، در آغوش می گیرند و رها می کنند، ترَک می خورند و پیر می شوند.
 انگار دست ها پیشتر و بیشتر از ما زندگی را می فهمند.

.

نگاه کن .......... به دست های خالی.

 

 

۱۴ نظر ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۴
محمد StigMatiZed